لینک های روزانه
    آمار بازدید
    بازدیدکنندگان تا کنون : ۵۱٫۵۷۸ نفر
    بازدیدکنندگان امروز : ۰ نفر
    تعداد یادداشت ها : ۱۷
    بازدید از این یادداشت : ۲٫۱۷۴

    پر بازدیدترین یادداشت ها :

    امروزه بيشتر کشورهاي جهان سومي که اتفاقأ از منابع خام غني هم برخوردارند تنها توان آن را دارند که مواد خام را استخراج و به خارج؛ بويژه کشورهاي غربي؛ صادر کنند و البته درآمد قابل توجهي هم كسب مي كنند. جالب است بدانيد فن آوري استخراج مواد را هم همان غربي ها به آنها ياد داده اند که زودتر و بيشتر استخراج کنند و به کشورهاي صنعتي برسانند. اما هرگز فن آوري پالايش و صنايع تبديلي را بدانان نمي آموزند. آنوقت همان مواد خام ارزان قيمت کشورهاي جهان سوم را به کالاها و صنايع مصرفي تبديل کرده و به همان کشورها به چندين برابر قيمت مادة خام مي فروشند. سخت نيست بدانيم و بفهميم که کشورهاي صنعتي؛ نفت بشکه اي چند ده دلار را به کالاهاي چند صد و بلکه چند هزار دلاري تبديل مي کنند و به ما برمي گردانند. برخي کشورها (مثل سوئيس) هم که بدليل محدوديت ارتباطي نمي توانند مواد خام را تبديل يا پالايش کنند، دربارة نحوة شناسايي معادن، چگونگي استخراج، پالايش، ساخت کارخانه، بازاريابي و فروش، بيمه و ضمانت و تبليغات و ... پژوهش مي کنند و آن را به کشورهاي صنعتي مي فروشند و سهم خود را از آن ثروت بادآورده مي گيرند.

    حال بياييد سندهاي آرشيوهاي خودمان را مانند مواد خام فرض کنيم. ما با آنها چه مي کنيم؟سند پژوهي در سه سطح انجام مي گيرد:

    1: استخراج و صدور: در اين حالت سند پژوه (البته با تعريف من در تناقض است) بسراغ مجموعه اي از اسناد در آرشيوي يا کتابخانه اي يا مجموعه اي خصوصي مي رود. آنها را مورد شناسايي، بازخواني، گزينش، و چينش قرار مي دهد. سپس عنواني انتخاب، مقدمه اي بر آنها نوشته، نمايه اي افزوده و چند سند نمونه در آخر آورده و بصورت کتابي به بيرون صادر مي کند و مراکز اسنادي ما آمار مي دهند که مثلأ هرچند روز يک کتاب بيرون مي دهند، درست مثل کشورهايي که افتخار مي کنند که هر روز مثلأ چند ميليون بشکه نفت صادر مي کنند.

    2: پالايش و تبديل: کتابهاي منتشرة اسنادي ما هم به بيرون از کشور مي روند و در اختيار پژوهشگران همان کشورهاي صنعتي قرار مي گيرند و آنوقت با استفاده از چند سند منتشرة خودمان مقاله يا کتابي مي نويسند که پس از انتشار، سالها مي گذرد تا صاحب همتي يافته شود و آن را ترجمه کند و تازه مي بينيم اي دل غافل، استنادهاي نويسنده به همان اسناد و کتيبه هايي است که ما داشتيم و داريم. گاه مانند گِل نوشته هاي خزانة تخت جمشيد حتي توان خواندن آن را هم نداريم، اما پس از خواندن و نتيجه گيري هاي امثال کامرون، به آنها ايراد مي گيريم و از خواندن و نتيجه گيري آنان هم انتقاد مي کنيم و به استعمار طلبي آمريکائيان ربط مي دهيم.

    3: پژوهش: در اين مرحله با استفاده از يکي از آن سندها، طرحي دربارة آداب سندنويسي ما مي نويسند که بايد ترجمه و نصب العين خود قرار دهيم. در واقع اين کار نوعي توليد است. سوژه اي را از سندي انتخاب کرده و دربارة آن تحقيق مي کنند. اين گونه پژوهش مانند نطفه اي است که پس از طي دوران جنيني مانند کودکي بدنيا مي آيد و پژوهشگر چون مادري توليد کنندة آن است.

    اما ما کجا هستیم ؟ ما هنوز پس از 35 سال به گردپاي "مقدمه اي بر شناخت اسناد تاريخي" مرحوم سرهنگ جهانگير قائم مقامي نرسيده ايم و شاید از آن بيشتر هم نمي دانيم. بگمان من ، سندپژوهان ما بايد از مرحله استخراج وانتشار بگذرند و به مراحل بالاتر روند. البته استخراج اسناد براي کارورزي خوب است اما نه براي بدست آوردن مهارت و استاد شدن. کارورزي هم حدي دارد. ببینيد کسي را که تقريبأ 15 سال است اسناد سازماني را منتشر مي کند و هنوز در مرحلة استخراج است و بنظر من شايسته نيست، نه براي او و نه براي سندشناسي کشورمان.

    پژوهش در اسناد و سندپژوهي نيز درجاتي دارد كه برخي جايگاه خود را نمي شناسند. در واقع كار بر اسناد يا سندپژوهي سه درجه دارد:

    1: كار بر اسناد خام و پژوهش در آنها و انتشار، كه كار پژوهشگر است.

    2: خدمات پژوهشي (فراهم آوري، سازماندهي، و اطلاع رساني) و پژوهش در خدمات پژوهشي كه كار كتابخانه ها و مراكز اسنادي كشور است. حمايت از پژوهشگر رديف اول نيز از همينگونه خدمات پژوهشي است.

    3: خدمات پژوهشي، پژوهش در خدمات پژوهشي و ساماندهي و استانداردسازي خدمات پژوهشي كه كار سازمان مادر اسنادي كشور يعني آرشيو ملي ايران است.

    همانگونه كه ورود افراد حقيقي و حقوقي درجة اول به دوم و سوم، و دوم به سوم، نقض اين قانون آرشيوي است، ورود افراد حقيقي و حقوقي سوم به دوم و اول، و دوم به اول، نيز نقض شأن علمي و سازماني خودشان است. يعني پسنديده نيست كه مثلأ آرشيو ملي وارد پژوهش بر مواد خام يا انتشار خام اسناد شود؟ يعني كاركنانش نبايد چنين كاري را در قالب برنامة سازمان انجام دهند البته همان كاركنان به عنوان شخصيت حقيقي حق ورود به هرگونه كار علمي حتي بي ربط به وظايف سازماني خود را دارند، اما نبايد اين كار جزو وظايف سازماني آنان برسميت شناخته شود.

    يكشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۶ ساعت ۲۳:۰۷
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت

    مجید تفرشی(لندن)
    ۱۷ ارديبهشت ۱۳۸۷ ساعت ۱۱:۴۳
    جناب آقای جعفری مذهب:

    دوست عزیز مطلبتان مثل همیشه بسیار دقیق و عالی بود. شاید بتوان چند نکته کوچک را به آن افزود:
    1. مسئولان و متولیان و حتی کارکنان مراکز آرشیوی از ارایه اسناد به محققان و مراجعان حرفه ای و آماتور ابا دارند. آنان فکر می کنند که ارایه اسناد بکارت و تازگی آنها را از بین می برد و از اقتدار مسئولیت و مقام آنان به عنوان مالک و حافظ سند می کاهد.
    2. بسیاری از محققان ما از قدرت تحلیل و استنتاج بی بهره اند و تنها هنرشان حد اکثر تبدیل نسخه خطی به چاپی و فیش نویسی است.
    3. وظایف اصلی آرشیوهای ملی حفظ اسناد، طبقه بندی اسناد و ارایه آزادانه و بدون تبعیض آنها به مراجعان است. چاپ آنها جزو وظایف آرشیوی نیست.
    4. مسئولان اجرایی مالی فنی اداری موسسات فرهنگی ما که پول و بودجه و اعتبار در اختیارشان است معمولا بهره ای چندان از علم و دانش و فرهنگ نبرده اند و خود را نه خادم که ارباب محققان و تولید کنندگان علم می دانند و لذا هیچ تعهد و مسئولیتی در قبال تسریع در بهبود و پیشبرد فعالیتهای فرهنگی حس نمی کنند.