<p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0in 0in 0pt; TEXT-INDENT: 0.5in; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%"><span lang="FA" style="FONT-FAMILY: Tahoma"><font size="3">مي دانيم كه سازمانهاي علمي - پژوهشي ، مانند همة نهادهاي دولتي و غيردولتي ديگر، همواره فرصتهايي براي اعزام پرسنل به مراكز مشابه يا فرصتهاي علمي – تفريحي دارند كه در قالب اجلاسهاي جهاني و منطقه اي ، سالانه يا دو سالانه، در قالب پروتوكولهاي دوجانبه يا مأموريت دولتي، ... بدست مي آيد. حق نانوشته و اما شناخته شدة مديران ارشد است كه از اين فرصتها بهره برند. رئيس سازمان، معاون، مشاور، مديركل، رئيس اداره، كارمند خوب، ... بترتيب از اين موهبتها بهره ميبرند. نه انتظار داريم از اين حق عرفي چشم پوشند و به كارمندان مرتبط با فرصت بسپارند و نه قصد موعظه هاي اخلاقي دارم. اما جالب است كه اين حق نانوشته، حتي به نشستها، همايشها، و مأموريت هاي ملي، استاني، و حتي شهرستاني نيز سرايت كرده است. اگر كسي به اجلاسي يا همايشي در تهران هم دعوت شود يا خود ميرود و اگر نتواند برود كسي را هم بجاي خود نمي فرستد. يا كسي را مي فرستد كه نتواند از آن تجربه در كار اداري اش بهره برد.</font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0in 0in 0pt; TEXT-INDENT: 0.5in; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%"><span lang="FA" style="FONT-FAMILY: Tahoma"><font size="3">در هفتة گذشته دو تجربه در اين زمينه بدست آوردم :</font></span></p><p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0in 0in 0pt; TEXT-INDENT: 0.5in; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%"><span lang="FA" style="FONT-FAMILY: Tahoma"><font size="3">1: براي شركت در فرصتي بي نظير براي آموزشي علمي، از مسئولي درخواست كردم كه 2 نفر را به من معرفي كند. اول خودش را معرفي كرد. براي انجام كار پذيرفتم. دو نفر ديگر را خواستم. دو نفر را معرفي كرد: يكنفر حق مدير و يكنفر با قرعه كشي از ميان كارشناسان. آن را هم پذيرفتم. از سوي مدير كسي معرفي شده بود كه قرار است 2 ماه ديگر بازنشسته شود. باستناد ديده هاي خودم و سياهة حضور و غياب دوره، ايشان در همة دوره حاضر نبود. البته يكي از كارشناسان كه از قرعه كشي راضي نبود با من تماس گرفت و با اصرار زياد خود را به آن نشست دعوت كرد. البته پذيرفتم. زيرا بنظر من در اين زمانه، كارمندي كه اصرار در شركت در كلاسي آموزشي را داشته باشد بايد قدر شمرد. او هم در تمام دوره را شركت كرد. جالب آنكه براي هردو نفر، يك جور مدرك صادر شد. </font></span></p><p /><p align="justify"><span lang="FA" dir="rtl" style="FONT-SIZE: 12pt; FONT-FAMILY: Tahoma; mso-bidi-language: FA; mso-fareast-font-family: 'Times New Roman'; mso-ansi-language: EN-US; mso-fareast-language: EN-US">2 : براي ميزگردي دعوت شدم كه بدلايلي نمي توانستم در آن حاضر گردم. از مديري خواستم كه خانم فلان را بجاي من مأمور كند تا در آن ميزگرد شركت كند. اما ايشان مي خواست آقاي بهمان شركت كند، آنهم بشرطي كه من نامه اي نوشته و خواهش كنم. آن خواهشنامه را ننوشتم و از آن خانم خواستم با استفاده از مرخصي استحقاقي در آن ميزگرد شركت كند كه شركت كرد و گزارش مفيدي نيز داد. <span style="mso-spacerun: yes"> </span><span style="mso-spacerun: yes">  </span></span> </p>
دوشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۸۶ ساعت ۱۳:۱۶