<font size="3">استادمان دكتر باستاني پاريزي در جايي، آرشيوها را به مارشيو تعبير كرده كه مانند مار بر گنجينه هاي ملي چنبره زده، پژوهشگران را از استفاده از آنها باز مي دارد. البته مقصود استاد باستاني پاريزي علاوه بر آرشيوها، كتابخانه ها و موزه ها را نيز دربرمي گرفت. شايد تنها شباهت شكلي آرشيو و مارشيو اين تصور را بوجود آورد.</font><div dir="rtl"><font size="3"> گهگاه در برخي مجامع شنيده شده كه كاش برخي از اشيا و آثار فرهنگي ايران در كتابخانه ها و موزه هاي اروپايي بود كه دسترسي بدانان آسان تر و ممكن تر از كتابخانه ها و موزه هاي ايراني است. اين آرزو (يا تمايل قلبي) را در چند روز گذشته دوبار شنيده ام. راستي چه شده كه چنين مطلبي امکان بروز مي يابد؟ </font></div><div dir="rtl"><font size="3">هر پژوهشگر ايراني كه به كتابخانه ها و موزه هاي داخلي مراجعه مي كند، كمتر با چهره باز و گشاده مسئولان در استفاده از مواد مورد درخواست برخورد مي كند. حتي گمان مي رود برخورد آنان با پژوهشگران غيرايراني مناسبتر باشد. در مواردي برخوردهاي قانوني چندان دست و پاگير است كه درخواست كننده راحت تر از ورود به نهادهاي نظامي نيست. برخي شرايط بسيار عجيب و غريب است. در كتابخانه ها، رسمي درست وجود دارد كه مراجعه كننده در استفاده از مواد منحصر (تأكيد دارم: منحصر و يگانه) همچون نسخ خطي يا اشياي موزه اي بايد تعهد نامه اي را پر كند كه از ماده مورد استفاده عكس نگيرد، تكثير نكند، درصورت انتشار به كتابخانه اطلاع دهد، در صورت قصد چاپ حقوق مادي و معنوي كتابخانه را در اثر مورد انتشار حفظ و به آن استناد و تأكيد نمايد، چند نسخه به كتابخانه هديه كند، و برخي شرايط كاملأ آسان و معقول. اما شايد باور نكنيد كه گاه درباره مواد غيرمنحصر نيز چنين رفتاري مي شود. در برخي از كتابخانه هاي بزرگ كشور، شما براي ديدن برخي كتابهاي چاپي (سنگي، انتشار قديم و كتابهايي كه صرفأ نام نادر برخود دارند) هم بايد تعهدنامه اي مانند تعهدنامة استفاده از كتاب خطي را پر كنيد. </font></div><div dir="rtl"><font size="3">تازه اينها بشرطي است كه با اين پاسخ روبرو نشويد كه: "خودمان مي خواهيم اين اثر را منتشر كنيم". كسي هم كه نمي تواند بگويد كه وظيفه اول كتابخانه هاي عمومي و ملي اطلاع رساني است نه تصحيح و انتشار كتاب. حتي كتابخانه هاي غيرعمومي و دولتي نيز حاضر به بيان اين حرف نيستند كه "خودمان مي خواهيم اين اثر را منتشر كنيم"، هرچند ممكن است در عمل آن را اجرا نمايند. </font></div><div dir="rtl"><font size="3">دربرابر اگر تجربه شيرين تهيه مواد فرهنگي از خارج از كشور را داشته باشيد، اهميت موضوع دوچندان مي شود. گاه كتاب و اثر را به محض پرداخت مبلغ درخواستي (كه البته نسبت به هزينه ها در ايران چندان كم نيست) با پست مطمئن و بموقع دريافت مي كنيد. گاه اول ماده پژوهشي را مي فرستند و به همراهش فاكتور پرداخت را. گاه بيش از آنچه خواسته ايد و بدون هزينة اضافي. گاه همه را رايگان و با نامه اي تشكر آميز از شما و اينكه ديگر چه فرمايشي داريد؟ من همه نوعش را تجربه كرده ام و خاطرات خوشي از آنان دارم. </font></div><div dir="rtl"><font size="3">بنظر مي رسد بد نباشد درباره اين مشكل، ميزگردي برگزار و برخي پژوهشگران و مسئولان (بويژه آنان كه "خودشان مي خواستند آن اثر را منتشر كنند") شركت نموده و ابعاد موضوع را بررسي نمايند. تا آن زمان دو چيز يادمان نرود:</font></div><div dir="rtl"><font size="3">1- به كساني كه چنان آرزويي دارند اتهامي نزنيم، و آنان را بيگانه پسند و ملي گريز نپنداريم.</font></div><div dir="rtl"><font size="3">2- از همه كساني كه در مراكز فرهنگي، كار دسترسي پژوهشگر به منابع فرهنگي را آسان مي كنند، تشكر كرده و علاوه بر ثبت در نتيجة پژوهش (كتاب، مقاله، پايان نامه،...) ، در ديگر مجامع نيز كار آنان را ارج گذاريم (البته سراغ داريم مواردي را كه تشكر از اينگونه كار فرهنگي براي آنان دردسر ساز شده است. به اين موارد نيز در آينده اشاره خواهد شد.)</font></div>
پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۵ ساعت ۲۱:۱۵