<p /><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0in 0in 0pt; TEXT-INDENT: 0.5in; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%"><font face="Times New Roman"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; FONT-FAMILY: "2 Zar"; mso-bidi-language: FA">آرتور کریستن سن در کتاب <i>فراسوی دریای خزر</i> (ترجمة منیژة احد زادگان/ علی آلفونه، تهران: طهوری، 1385، صص 45 و 46) از خاطرات سفر تفلیس می نویسد:</span><span dir="ltr" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-bidi-language: FA; mso-bidi-font-family: '2 Zar'"><p /></span></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0in 37.3pt 0pt 0in; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; FONT-FAMILY: "2 Zar"; mso-bidi-language: FA"><font face="Times New Roman">از سفر به تفلیس قصد دو گانه داشتم : نخست ، می خواستم از مجموعه ی مشهور آثار باستانی سکاها در موزة تفلیس بازدید کنم ... . دوم می خواستم متون ادادبیات عامه ی اوستی بخرم . ... استاد آندریاس توجه مرا به ادبیات عامیانه ی اوستی جلب کرده بود . او می گفت : <p /></font></span></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0in 73.3pt 0pt 0in; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; FONT-FAMILY: "2 Zar"; mso-bidi-language: FA"><font face="Times New Roman">"اگر به تفلیس می روید ، هرچه متون ادبیات عامیانه ی اوستی یافتید بخرید . این نوشته ها بصورت کتابچه های کوچک موجود است که می توان به چند کوپک خرید ، اما تعدادشان رو به کاهش است . این ادبیات در حال انقراض است و به زودی چیزی از آن باقی نخواهد ماند.".<p /></font></span></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0in 37.3pt 0pt 0in; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; FONT-FAMILY: "2 Zar"; mso-bidi-language: FA"><font face="Times New Roman">در طول اقامت سه روزه ام در تفلیس، همه ی کتاب فروشی ها را زیر و رو کردم و هرچه متون ادبیات اوستی در تفلیس بود خریدم. مجموعه ی بزرگی نبود ، روی هم رفته یازده عدد می شد: یک نمایشنامه، شعر، چند کمدی، شرح حال قدیسین مسیحی، یک کتاب الفبا، روایت کوتاهی از تاریخ اوست ها، و ترجمه ی داستان بلبل از هانس کریستین آندرسن. چند جزوه ی کوچک نیز بزبان های ارمنی و گرجی برای کتابخانه ی سلطنتی خریدم.<p /></font></span></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0in 37.3pt 0pt 0in; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%"><font face="Times New Roman"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; FONT-FAMILY: "2 Zar"; mso-bidi-language: FA">سیزدهم ماه مارس، پس از فرستادن کتابها به دانمارک و خداحافظی با آشنایان مهربانم، آمادة سفر شدم. ... </span><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; mso-bidi-language: FA">"</span><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; FONT-FAMILY: "2 Zar"; mso-bidi-language: FA"><span style="mso-spacerun: yes"> </span><p /></span></font></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0in 1.3pt 0pt 0in; TEXT-INDENT: 0.5in; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; FONT-FAMILY: "2 Zar"; mso-bidi-language: FA"><font face="Times New Roman">گاه می شود که ما شرقیان با خواندن اینگونه خاطرات، و آگاهی از اینکه نسخه های شرقی ما در کتابخانه ها و موزه های غرب موجود و در دسترسند، خون غیرتمان بجوش می آید و هرچه می توانیم به آن غربیان غارتگر فحش نثار می کنیم، اما از خود نمی پرسیم که همان زمان مأمورین سیاسی و کنسولی ما کجا بودند تا آن آثار را از غارت نجات دهند، کتابخانة ملی، موزة ملی ، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دانشگاه تهران، و دیگر افراد و گروه های مدعی کجا بودند؟ <p /></font></span></p><p class="MsoNormal" dir="rtl" style="TEXT-JUSTIFY: kashida; MARGIN: 0in 1.3pt 0pt 0in; TEXT-INDENT: 0.5in; TEXT-ALIGN: justify; TEXT-KASHIDA: 0%"><font face="Times New Roman"><span lang="FA" style="FONT-SIZE: 14pt; FONT-FAMILY: "2 Zar"; mso-bidi-language: FA">اگر بگویند و بپرسند : در آن زمان که کتابخانة ملی، موزة ملی، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دانشگاه تهران، و دیگر نهادهای مدعی وجود نداشتند، آیا می توان گفت و پرسید که پس امثال کریستن سن چه تقصیری در نجات فرهنگ ایرانی و انتقال آن آثار به کتابخانه ها و موزه های غرب و حفظ آنها داشتند؟ مگر الأن که نهادهای مدعی وجود دارند و مأمورین رنگ و وارنگ ما هم در کشورهای همسایه مشغول مأموریت هستند، آیا هنوز آثار فرهنگ ایرانی به غرب نمی روند و در دسترس قرار نمی گیرند؟ </span></font></p>
سه شنبه ۱۹ تير ۱۳۸۶ ساعت ۹:۱۸
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
پيترو دِلّا واله (1586-1652م ) در پيِ خواهش يكي از دوستانش مي نويسد :
« ... به من نوشته بوديد كتاب قانون ابن سينا و كتب ديگري را تهيه كنم، و لي با وجود همه كوششهايم تا كنون موفقيتي در اين راه نصيبِ من نشده؛ زيرا كتابهاي علمي در اين نواحي بسيار كم است و استفادهاي از آن نمي كنند و همين تعداد كم نيز در دستِ اشخاص علاقهمندي است كه با تمام وجود خود از آن نگهداري مي كنند و نمي گذارند به دستِ كسي بيفتد. كتابهاي كه مي شود اينجا پيدا كرد يا قصص و حكايات و اشعار و يا قوانين و تعاليم مذهبي است كه موردِ استفاده ما نيست و كتابهاي مفيد ديگر يا پيدا نمي شود و يا اگر پيدا شود، نمي توان گفت چيست؛ زيرا اسم ندارد. و در اين نواحي معمول نيست اسم كتاب را در اول آن بنويسند. و دكانهايي كه كتاب مي فروشند، خود نمي دانند مطالبِ آن چيست. اگر خريدار از روي اسم كتابي را مطالبه كند يا وجود ندارد يا در صورتي هم كه باشد آن را پيدا نمي كنند و اگر انسان به عشقِ پيدا كردن كتاب مورد نظر يك مشت كتابهاي مختلف را بخرد، مشكل است كه به منظور خود نايل شود. با وجود اين من سعي خود را خواهم كرد و اميدوارم به كمك ملا جلال ستارهشناس كه يكي از مشاورانِ نزديك شاه و بسيار موردِ محبتِ او است، كتابهاي مورد نظر را تهيه كنم ...»
[سفرنامه ص 98 ، ترجمه دكتر شعاع الدين شفا ، انتشارات علمي فرهنگي 1370]
از سندِ ياد شده، مي توان به نكاتي چند پي برد:
1. و ضعيت جهل و بيسوادي حتى بين اهلِ كتاب سرايت كرده بود.
...
2. خاورشناسان مجموعههاييِ انتخاب شده و نفيس را چپاول كردند، و به سرزمين خود بردند.
شايد بهترين دليل اين ادعا ، همين است كه بدانيم بهترين دستنويسها در غرب است ، به عنوان مثال قديميترين دستنويسهاي فارسي كه الابنية عن حقائق الادوية و هداية المتعلمين مي باشند، هر دو در غرب هستند اولي كه نسخهاي از آن با تاريخ تحرير 447 هـ و با خط اسدي طوسي در وين مي باشد، و دومي كه نسخهي آن با تاريخ تحرير 478هـ در بادليان آكسفورد نگهداري مي شود.
به همين دليل، و دلايلي ديگر ، دستنويسهاي ميراث علمي (در ضمن آن پزشكي) در كشورهاي ما كمياب هستند، و در بهترين حالتها بيش از 5% آثار موجود در يك كتابخانه نيستند، مي توان به عنوان مثال از كتابخانهي مركزي آستان قدس رضوي ياد كرد، كه بدون هيچ ترديد از قديميترين كتابخانههاي وقفي به شمار مي رود؛ در فهرست الفبائي اين كتابخانه 20.000 نسخه فهرست شده است، اما در اين ميان، فقط 500 عدد مربوط به پزشكي هستند (2.5%) ، كه بين آنها 21 نسخه مربوط به تحفه حكيم مؤمن، 13 اختيارات بديعي ، 10 كفاية مجاهدية و ديگر نسخههايِ متاخر و گاهي بي ارزش .
نمونهاي ديگر ، كتابخانه المتحف العراقي مي باشد، كه در آنجا 33.000 نسخه خطي نگهداري مي شد، اما نسخههاي پزشكي آن بيش از 750 نسخه نيست (2.3%).
....
با تشكر